خاطره | شهید مجید حسنخان تهرانی | برات راه کربلا رو باز میکنم
يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۵۰ ق.ظ
هوالشهید ؛
خاطرهای از شهید والامقام «مجید تهرانی»
پرات راه کربلا رو باز میکنم
15 سال بیشتر نداشت. بهش اجازه نمیدادند برود جبهه. یک روز آمد و گفت: «مامان! از طرف بسیج میخواهند بیایند از شما اجازه بگیرند.» گفتم: «مجید جان! تو دَرسِت خیلی خوبه. معلمها هم ازت راضی هستند. الآن نباید بری جبهه.» کلی اصرار کرد. بچههای بسیج را هم برای وساطت آورد. ما هم اجازه دادیم.
گفتیم ما هم باید یک کاری برای اسلام بکنیم که فردا شرمنده حضرت زهرا سلام الله علیها نشویم. وقتی مجید آمد، گفت: «مامان! اجازه دادید؟» به شوخی گفتم: «نه!» شروع کرد گریه کردن. گفتم: «نه مامان جان! شوخی کردم. اجازه دادیم.» خیلی خوشحال شد. گفت: «مامان! حالا که اجازه دادی، می خوام برم برات راه کربلا رو باز کنم.»
اولین بار که رفتم کربلا، همهش مجید جلوی چشمم بود.
به نقل از مادر شهید
۹۷/۰۱/۱۲