هوالشهید ؛
خاطرهای از شهید والامقام «داود ابراهیمی»
معلم ما بود !
وصیت کرده بود بعد از شهادتش از همه دوستان و آشنایان حلالیت بطلبیم. وقتی برای عمل به وصیتش به مدرسهشان رفتم، یکی از مسئولین مدرسه گفت: «داود دانشآموز نبود بلکه معلم ما بود! وقتی وارد دفتر میشد طوری سلام میکرد و به نحوی دستش را برای مصافحه به سویمان میآورد که با کمال میل با او دست میدادیم و آنقدر با ادب بود که هنگام رفتن، چند قدم به عقب میرفت و سپس از اتاق خارج میشد.» این ادب و احترام را بیشتر از هرکس دیگری نسبت به من و پدرش داشت و با وجود درس و بحث و تحصیل، و پاسداری و نگهبانی در محل، کمک حال من و پدرش بود.
با اینکه سن کمی داشت، تخریبچی گردانشان بود. در عملیات نصر4 در شهر ماووت عراق پایش روی مین میرود و در هفده سالگی به شهادت میرسد.
به نقل از مادر شهید