هوالشهید ؛
خاطرهای از نوزاد شهید والامقام «میثم دهستانی»
دلم شور میزد
روز حادثه من در محل کار بودم. آن روز بجز بچههای خودم، مادرم و فرزندان خواهرم هم در منزل ما بودند. جنگندههای دشمن شروع کردند به موشک باران شهر. ما رفتیم داخل پناهگاه. دلم بسیار شور میزد. نگران خانواده و بچهها بودم. مرخصی گرفتم و راه افتادم سمت خانه. نزدیک کوچهمان که رسیدم، دیدم مأمورین کوچه را بستهاند و مادرم با سر و صورتی خونی جلوی درب منزل نشسته و ناله میکند. سراسیمه جلو رفتم و از وضعیت بچهها پرسیدم. گفت: «هر کدام از بچهها را یک نفر برداشت و برد!» من هم سریع رفتم تا بچهها را پیدا کنم. موشک نزدیک خانهی ما اصابت کرده بود. بچهها هر کدام در یک بیمارستان بستری بودند. میثم که نوزاد بود و تازه به دنیا آمده بود، در اثر خونریزی مغزی در یکی از بیمارستانهای تهران به شهادت رسیده بود.
به نقل از پدر شهید